درباره ما
جستجو
مطالب پیشین
صفحات مجزا
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها

گروه اجتماعی - تبادل فرهنگی بر اثر همجواری کشورها با یکدیگر، رفت و آمد ملتها به کشورهای دیگر و مطالعة آداب و رسوم و سنن فرهنگهای دیگر بوجود می‌آید و باعث می‌شود هر ملتی به نقاط ضعف و قوت فرهنگ خود آشنا شود و بکوشد تا نقاط مثبت فرهنگهای دیگر را بپذیرد و نقاط منفی فرهنگ خود را اصلاح کند. معمولاً در تبادل فرهنگی باید با انگیزه، دقت و تخصص کافی به سوی پذیرش مشتقات فرهنگی سایر جوامع گام برداشت، زیرا هرگونه حرکت انفعالی در این زمینه ممکن است کیان فرهنگ یک ملت را مخدوش سازد.

-تهاجم فرهنگی

 تهاجم فرهنگی عبارت است تلاش برنامه‌ریزی شده و سازمان یافتة تمام یا بخشی از یک یا چند گروه اجتماعی – فرهنگی یا ملت یا جامعه یا تمدن و یا دولت بیگانه برای تحمیل مبانی  و اصول اجتماعی، باورها، ارزشها، اخلاقیات و رفتارهای مورد نظر خویش بر سایر گروهها و جوامع، همچنین ارائه اطلاعات انبوه به ملتها و تغییر در نظام ارزشهای آنها به طوری که تصمیم‌گیریها در کشور مورد تهاجم منجر به تأمین منافع سیاسی، اقتصادی و ... کشورهایی شود که از این حربه استفاده می‌کنند. (شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1378).

هدف از تهاجم فرهنگی کنترل فرایند تصمیم‌گیری، شیوه اطلاع‌رسانی و تغییر در نظام ارزشهاست، ‌به‌طوری که منجر به استیلای سیاسی و اقتصادی کشور مهاجم شود. بدین ترتیب مهاجم فرهنگی سعی میکند با استفاده از برتری اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و فن‌آوری خود، به مبانی اندیشه و رفتار یک ملت هجوم آورد و با تهدید، تضعیف، تحریف و احیاناً نفی و طرد ارزشهای آن، زمینه حاکمیت اندیشه‌ها، ارزشها و رفتارهای مطلوب خویش را فراهم آورد. لذا تهاجم فرهنگی به‌مفهوم نفی هویت فرهنگی و ملی کشور مورد تهاجم به منظور برقراری سلطه فکری و فرهنگی،‌ از طریق تغییر باورها، رفتارها، روشها و آداب و رسوم زندگی فردی و اجتماعی آن ملت، منطبق با الگوهای فرهنگی مهاجم خواهد بود (صالحی امیری، 1386، ص 63).

در واقع در تهاجم فرهنگی دو مساله قابل بررسی است:

1- تخریب مبانی  و مبادی فرهنگی، تمسخر، استهزا و بی‌ارزش و مخرب جلوه‌دادن عناصر گوناگون وابسته به یک فرهنگ.

2- ورود عناصر منفی و مخرب فرهنگی با جلوه‌های جذاب و دلنشین.  از اینرو، مقابله با تهاجم فرهنگی از یک سو نیازمند شناخت دقیق ابزارهای دشمن و از سوی دیگر نیازمند شناخت دقیق نقاط ضعف و قوت فرهنگ خویش است، لذا کوشش در جهت تقویت نقاط قوت و برنامه‌ریزی همه جانبه در این راستا از جمله ابزارهای مقابله با این تهاجم است.

برخی از تفاوتهای تبادل و تهاجم فرهنگی عبارت است از:

1- در تبادل فرهنگی، هدف بارور و کامل کردن فرهنگ ملی است، اما در تهاجم هدف تسلط بر فرهنگ دیگر، خود باخته، دنباله رو نمودن و احیاناً از بین بردن آن فرهنگ است.

2- تبادل فرهنگی آگاهانه و ارادی، اما تهاجم فرهنگی ناآگاهانه و غیر ارادی است

3- در تبادل فرهنگی، عناصر مطلوب فرهنگی با یکدیگر تبادل می‌شود ولی در تهاجم فرهنگی، فرهنگ مهاجم، هنجارها، باورها و ارزشهای خود را – که در فرهنگ مورد تهاجم نامطلوبند، بر فرهنگ مورد تهاجم تحمیل می‌کند.

4- تبادل فرهنگی با اتکاء به نقاط قوت فرهنگها انجام می‌گیرد ولی در تهاجم فرهنگی با اتکاء به نقاط ضعف فرهنگ مورد تهاجم و نقاط قدرت فرهنگ مهاجم به وقوع می‌پیوندند.

یکی از مهمترین عوامل بسط و گسترش دامنه تهاجم فرهنگی در جامعه ما عدم توجه جدی به مقوله مدیریت فرهنگی در سطح کلان و خرد، آموزش و تربیت مدیران فرهنگی لایق و تدوین و تشریح دقیق مدیریت فرهنگی که از منظر علمی متناسب با فضای دینی و ملی جامعه باشد، است. (صالحی امیری، 1386، ص 64).

عوامل تهاجم فرهنگی
عوامل تهاجم فرهنگی را می‏توان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) عوامل برون‏زا: زمینه‏ها، عناصر و ابزاری که به نحوی ردپای کشورهای خارجی (غربی) در آنها دیده می‏شود عوامل برون‏زا هستند؛ از جمله: اعزام مستشرقین، تلاش برای دین‏زدایی از طرق مختلف، ایجاد روحیه‏ی خودباختگی فرهنگی، ساخت و فروش وسایل ارتباطی، نظیر ماهواره و ویدئو و... . سیاست‏گزاران و طراحان کشورهای سلطه‏جو این عوامل را طراحی و برنامه‏ریزی می‏کنند و افراد داخلی آن را به اجرا درمی‏آورند.

ب) عوامل درون‏زا: زمینه‏ها، عناصر و ابزاری که ریشه‏ی داخلی داشته و غیرمستقیم یا مستقیم به پذیرش تهاجم فرهنگی از خارج به داخل کمک می‏کنند عوامل درون‏زا هستند؛ از جمله: زمینه‏هایی هم‏چون بیکاری، فقر اقتصادی، نابه‏سامانی خانوادگی، غفلت مسئولین فرهنگی و اجتماعی و ناآگاهی جوانان و نوجوانان و... (مسگرنژاد، 1373 و نگارش، 1380).

شیوه‏های تهاجم فرهنگی
در یک نگاه کلی شیوه‏های تهاجم فرهنگی غرب را نیز می‏توان از دو بعد خارجی و داخلی مورد توجه قرار داد.
در بعد خارجی، مهاجمان با امکانات و موقعیت‏های مختلفی که در مجامع بین‏المللی در دست دارند، از طریق شبکه‏های گسترده‏ی بنگاه‏های تبلیغاتی و سخن‏پراکنی خود می‏کوشند با عناوینی چون نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم، وجود خفقان و سانسور، نبودن آزادی برای زنان و مطبوعات و نویسندگان، جنگ‏طلبی، ماجراجویی و...و با حربه‏های شناخته شده و تکراری، تصویری تحریف شده و ناخوشایند از فرهنگ مقابل در اذهان مردم دنیا ترسیم نمایند و طبیعی است که در این راه، زشت‏ترین و شیطانی‏ترین حربه‏ها را برمی‏گزینند.
در بعد داخلی تهاجم فرهنگی غرب در کشورهای اسلامی به دو شیوه‏ی زیر رخ می‏نماید:
1 ـ ترویج افکار و اندیشه‏های غیراسلامی و حتی ضداسلامی، تبلیغ افکار التقاطی، تقدس زدایی و توهین به مقدسات، سست نمودن پایه‏های اعتقادی جوانان نسبت به برخی از اصول و آرمان‏ها.
2 ـ تجددگرایی، علم‏زدگی و عقل‏گرایی افراطی، تلاش در راه تطهیر غرب و غرب‏گرایی، بی‏اعتبار نشان دادن علوم و معارف اسلامی به بهانه‏ی عدم تطابق با دانش‏های نوین بشری، طرح جدایی دین از سیاست، ترویج بی‏حجابی و بدحجابی و پوشش‏های مستهجن و خلاف شؤون اسلامی، رواج مدهای غربی و بی‏بند و باری، تهیه و پخش فیلم‏های شدیدا ضد اخلاقی ویدئویی، نوارهای کاست مبتذل از خوانندگان فاسد و توزیع عکس‏های مبتذل در سطح گسترده، تولید و پخش مشروبات الکلی و مواد مخدر در سطح جامعه، چاپ و نشر کتب و مجلات ضداخلاقی، جنایی، عشقی و رمان‏های مبتذل، تشکیل مجالس لهو و لعب و...، مشتی از خروارها توطئه‏ی دشمن است. ابزار تهاجم فرهنگی تنها محدود به موارد فوق نیست، بلکه تمام موارد فرهنگ‏های مکتوب، شفاهی، عمومی و تصویری نیز از ابزارهای دیگر این تهاجم هستند (مسگرنژاد، 1373).
فرهنگ غربی با استفاده از ابزار فوق تخریب فرهنگ اسلامی را مد نظر قرار داده است. مواردی از قبیل تشکیک در حقانیت دین اسلام، انتشار کتاب‏های ضد دینی مانند آیات شیطانی، نفی مقدسات اسلامی و نیز تحدید دین و تلاش برای حذف دین از عرصه‏ی اجتماع از این موارد به شمار می‏آید (افتخاری، 1377).

مراحل تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی در دو مرحله‏ی عمده صورت می‏پذیرد که در هر یک راه‏های خاصی مدنظر قرار می‏گیرد:
الف) تخلیه‏ی فرهنگ خودی
در قانون طبیعت، وقتی در فضایی خلأ ایجاد شود، نزدیک‏ترین نیروی موجود، آن خلأ را پر می‏کند. هر پدیده‏ی جدید، یا در جایی حضور می‏یابد که قبلاً خلأ وجود داشته و یا در آن محیط، خلأ ایجاد می‏کند. لذا تخلیه‏ی فرهنگی اولین شرط لازم برای حضور فرهنگ بیگانه و مهاجم به شمار می‏رود. ایجاد خلأ فرهنگی، خود با روش‏ها و شیوه‏های مختلفی صورت می‏گیرد که عمده‏ترین آنها در ایران، عبارت‏اند از:
1. ایجاد تردید نسبت به بنیان‏های اعتقادی و ارزشی از طریق: سست نمودن اعتقادات عمومی، سست نمودن ارزش‏های اخلاقی، دین‏زدایی،انزوای روحانیت، بی‏ارزش نمودن مبلغان و مدافعان اصیل دین؛
2. ترویج فساد؛
3. فرقه‏گرایی؛
4. نفوذ نگرش غربی و ازخودبیگانگی؛
5. تکوین روشن‏فکری وابسته.
هدف اصلی از این مرحله، قطع رابطه‏ی فرهنگی کشورهای مسلمان با گذشته‏ی پرافتخار خویش است. این مرحله معمولاً با ظرافت و دقت فراوانی طراحی و اجرا می‏شود و فرق اساسی آن با تهاجم نظامی، مشخص نبودن چهره‏ی مهاجم است. بدین شکل که عناصر تعلیم دیده با القای شبهات و دسیسه‏های شیطانی، مردم را نسبت به میراث علمی و فرهنگی خویش بی‏اعتنا و دلسرد می‏کنند.

ب) تثبیت فرهنگ بیگانه
به کار گماردن افراد وابسته و ایجاد نهادها یا تأسیسات مختلف بین‏المللی و ملی، از کارهایی است که در این مرحله انجام می‏شود. به طور کلی، در این مرحله سیاست‏هایی که دشمن به اجرای آنها اصرار می‏ورزد، به شرح ذیل است:
1. برپایی شبکه‏ها و مؤسسات شبه فرهنگی؛
2. تجزیه‏ی فرهنگی از طریق تحریک نژادها و گروه‏های متفاوت اجتماعی، تحریک اقوام با گویش محلی، تحریک اقلیت‏های مذهبی و...؛
3. تحریف تاریخ؛
4. تغییر خط و زبان؛
5. حذف و تبدیل میراث‏های فرهنگی (مسگرنژاد، 1373).

ابزارهای تهاجم فرهنگی
مهاجمان فرهنگی مسائل و مفاهیم مورد نظر خود را به تدریج از طریق وسایل و ابزارهای گوناگونی ترویج می‏کنند. مهم‏ترین ابزار مورد استفاده در تهاجم فرهنگی عبارت‏اند از:

1. آموزش، زبان، ترجمه و اصطلاحات: آموزش به سبک غربی یکی از روش‏های استعماری نفوذ در کشورهای جهان سوم بوده است (شفیعی سروستانی، 1372، ص72)؛ یکی از کارکردهای پنهان این برنامه‏های آموزشی که در ظاهر به منظور پیشرفت علمی در این کشورها اجرا شده، زمینه‏سازی برای پذیرش فرهنگ بیگانه و برتر جلوه دادن آن و انهدام فرهنگ ملی بوده است (قائم مقامی، 1356، ص237ـ 244). این برنامه‏ها بدون در نظر گرفتن موقعیت فرهنگ بومی و با هدف تربیت نیروهایی هماهنگ با سیاست‏های استعماری اجرا شده است؛ اما در مقام عمل، عده‏ای از همین تحصیل‏کرده‏ها با آگاهی از روش‏های استعماری به مبارزه با سیاست‏های استعماری برخاستند که نتیجه‏ی آن استقلال برخی از این کشورها بوده است. این نوع از آموزش در ایران، آن هم توأم با تهدید و ارعاب مردم، از دوره‏ی رضاخان آغاز شد. این آموزش‏های کلاسیک، به صورت غیرمستقیم، فرهنگ بیگانه را ترویج کرد. زبان نیز می‏تواند مهم‏ترین ابزار نفوذ فرهنگ بیگانه باشد. اگر به جای استفاده از واژگان فارسی، استفاده از لغات بیگانه به صورت افسارگسیخته در محاورات رسمی و عمومی رواج یابد، نسل جدید ممکن است در آینده از معادل فارسی آن لغات محروم و بی‏خبر بماند. در مورد ترجمه نیز می‏توان گفت که اگر آموخته‏های فارغ‏التحصیلان ما عمدتا از متون ترجمه شده باشد، دانشجویان امکان تفکر مستقل را از دست می‏دهند و اصطلاحات بیگانه به تدریج به جای اصطلاحات هماهنگ و مأنوس با فرهنگ خودی می‏نشیند.

2. کتب و نشریات: انتشار کتاب بدون در نظر گرفتن تطابق آن با فرهنگ بومی و بدون توجه به پیامدهای منفی پنهان برخی از کتاب‏ها، می‏تواند در تقویت تهاجم فرهنگی دشمن مؤثر باشد. با بررسی وضعیت انتشار کتاب در ایران در سال‏های اخیر می‏توان نشان داد که آیا دشمن از این عرصه توانسته است در فرهنگ ایرانی نفوذ کند یا خیر؟ چیزی که اثبات آن به یک تحقیق مستقل نیازمند است.
در نشریات نیز گاهی ارزش‏های منطبق با اهداف فرهنگ خودی با روش‏های غلط انتقال می‏یابد، و درنتیجه تأثیر معکوس دارد. هم‏چنین ارزش‏های مغایر با اهداف فرهنگ اسلامی با روش‏های غیرملموس و پنهان و به ظاهر موجه منتقل می‏گردد که خود نمونه‏ی بارز "تهاجم فرهنگی" است.
3. تبلیغات گسترده از طریق تکنولوژی ارتباطات: وسایل ارتباط جمعی به دلیل ویژگی‏هایی که برای آن برشمرده‏اند بسیار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگی قرار می‏گیرد؛ از جمله: پوشش فراگیر، فرامحیطی بودن، چندحسی بودن، قابلیت آموزش غیرتخیلی داشتن، قابلیت تطابق داشتن با فهم عوام و فرازَمان بودن.
وسایل ارتباطی با قابلیت‏ها و ویژگی‏های مخصوص به خود، هنگامی که در دست تشکیلاتی قرار می‏گیرد که هدفی جز تخریب فرهنگ یک قوم و جای‏گزینی آن با فرهنگ سلطه‏گر و استعماری ندارد، تبدیل به ابزار و عامل خطرناکی در جهت هجوم فرهنگی می‏شود. متأسفانه این ابزار شمشیر دو لبه‏ای است که استکبار جهانی لبه‏ی مخرب و فسادانگیز آن را برای قطع ریشه‏های فرهنگی یک قوم به کار می‏گیرد.
اینترنت، رادیو، تلویزیون، سینما، روزنامه ویدئو و ماهواره و ... ابزارهای فراگیری هستند که بررسی نقش هریک از آنها در تهاجم فرهنگی نیاز به یک تحقیق مستقل و همه جانبه دارد که در مجال دیگری باید به آن پرداخت.
اما مهم این است که امروزه فرهنگ غرب بر وسایل ارتباط جمعی در جهان تسلط دارد و از طریق خبرگزاری‏هاو شبکه‏های رادیو و تلویزیون و سینما علیه انقلاب اسلامی فعالیت می‏کند (افتخاری، 1377، ص 190ـ195).

4. ترویج کالاهای لوکس مصرفی و الگوهای تجمل‏گرایی: این الگوی مصرف که مهم‏ترین ویژگی آن وابستگی به کشورهای صنعتی است، با رشد و گسترش خود، ابتدا الگوی تولید و توزیع و سپس کل اقتصاد و فرهنگ جامعه را تحت الشعاع قرار می‏دهد، به گونه‏ای که تداوم وضع موجود تقریبا بدون هیچ‏گونه فشار و اجباری صورت می‏گیرد.
5. شعارهای تبلیغاتی فرهنگ بیگانه منقش بر روی البسه: کودکان ما از همان ابتدا می‏آموزند که باید از فرهنگ خود، تولید خود، خط و زبان خود احساس حقارت و شرم کنند؛ می‏آموزند که حروف خارجی خوب و قشنگ هستند و همه‏ی چیزهای خارجی بهتر از داخلی است و این بزرگ‏ترین ظلمی است که در حق کودکان و نوجوانان صورت می‏گیرد.
6. پوستر و عکس: یکی از روش‏های زیرکانه‏ی "تهاجم فرهنگی" چاپ و توزیع پوسترها و عکس‏هایی است که با رنگ و لعاب خاصی در دست‏رس جوانان قرار می‏گیرد.

7. نفوذ مستشرقین: مستشرقین با نگاه خاص و گزینشی به فرهنگ‏های غیرغربی به جای معرفی صحیح این فرهنگ‏های غنی، سعی کرده‏اند به نوعی با این شناخت زمینه‏ی تسلط فرهنگ غربی را فراهم آورند و برتری آن را به اثبات برسانند (صلاحی، 1376). ادوارد سعید پژوهشگر عرب در این زمینه می‏گوید: اروپاییان درباره‏ی خاور زمین نوشته‏اند که انسان خاورزمینی خردستیز، فاسد، کودک‏منش، و "متفاوت" است و از این رو، انسان اروپایی خردگرا، پاکدامن و "طبیعی" است. پیام روشن‏تر این‏گونه نوشته‏ها آن است که اصولاً اروپاییان با ویژگی‏های پسندیده‏ای که در سرشت خویش دارند، از بقیه‏ی جهانیان برترند و از همین روست که باید بر جهان چیره شوند و مردم جهان را به بردگی و استثمار کشند.(مصباح یزدی، 1376، ص 39).

8.استقراض خارجی و اعطای امتیازات به بیگانگان بدون در نظر گرفتن منافع ملی کشور (صلاحی، 1376).

راه‏های مقابله با تهاجم فرهنگی
بی‏تردید امروزه اکثر کشورها در پی آن هستند که راهکارهایی بیندیشند تا از تخریب و تضعیف فرهنگ خود از طریق رسانه‏های همگانی هدایت شده توسط غرب بکاهند؛ هرچند کسی منکر این واقعیت نمی‏تواند باشد که در دنیای امروز، کشورها نمی‏توانند دیواری به دور خود بکشند و از برخورد فرهنگ جامعه‏ی خود با فرهنگ‏های بیگانه، در امان باشند، زیرا رسانه‏های همگانی جهان هم‏چون ماهواره‏ها و تکنولوژی اینترنت، مردم دنیا را در جریان آخرین پیشرفت‏ها، مدها، ساخته‏ها، هنرها و غیره قرار می‏دهند. اگر فرهنگ جامعه‏ای توان خود را از دست بدهد و اگر مردمی از فرهنگ خود گسسته شوند، قدرت درست اندیشیدن از آنها سلب می‏گردد و در این دریای ارتباطات غرق می‏شوند.
اگر ظرف مدت دو سال، جامعه‏ی شوروی سابق به کلی دگرگون می‏شود و رسانه‏ها و کانال‏های تلویزیونی امریکایی و اروپایی چنان فرهنگ آن را در هم می‏کوبند که آثار نویسندگان و هنرمندان بزرگ روسیه به کلی فراموش می‏شود و الگوهای غرب مقبولیت می‏یابند، بیش‏تر به این دلیل است که پیش از آن، فرهنگشان صلابت و ایستادگی خود را از دست داده بود. ما معتقدیم فرهنگ اصیل اسلامی و تعصب مذهبی، هم‏چون درخت تنومندی در ذهن و قلب مردم مسلمان این مرز و بوم ریشه دوانیده است و طوفان "تهاجم فرهنگی" به راحتی نمی‏تواند این درخت را از جای برکَنَد، اما نباید از تکان‏های گاه و بیگاه آن که میوه‏های نارسیده‏را سرنگون می‏سازد غافل بود؛ لذا شناخت راه‏های مقابله با تندباد تهاجم بسیار حایز اهمیت است.
ملت‏هایی که علاقه‏مند به حفظ و پاس‏داری از "هویت فرهنگی" خود هستند، سعی می‏کنند فرهنگ غیرمادی جامعه‏ی خویش را حفظ نمایند. البته این بدان معنا نیست که می‏توان (یا باید)فرهنگ‏غیرمادی‏راکاملاً دست‏نخورده وثابت و"اصیل" نگه‏داشت؛زیرا، همان‏طور که در ویژگی‏های فرهنگ ملاحظه شد، تغییر از خصوصیات فرهنگ است.
ولی این تغییر، در صورتی به هویت فرهنگی آسیب نمی‏رساند و باعث از هم‏گسیختگی آن نمی‏شود که جریان کُند، بطئی، عادی و خودبه‏خودی را بپیماید (روح‏الامینی، 1372، ص110).
برای مقابله و مبارزه با "تهاجم فرهنگی" راه‏های بسیار زیادی در زمینه‏های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ذکر شده که هر کدام دارای اهمیت خاص خود است. اما عناوین زیر اهم توصیه‏ها و راه‏حل‏هایی است که در این مقوله قرار دارند:

الف) شناخت دقیق و همه جانبه‏ی تهاجم فرهنگی
یکی از موارد مهم و اساسی در مبارزه با تهاجم فرهنگی، شناخت ابعاد و ریشه‏های آن است؛ زیرا زمانی می‏توانیم در برابر این پدیده برنامه‏ریزی کنیم که از دشمن مهاجم و برنامه‏های او اطلاع کافی داشته باشیم و متناسب با آن، سلاح تدافعی خود را به‏کار گیریم. این مبحث یکی از محورهایی است که در بیانات مقام معظم رهبری بر آن تأکید شده است (سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ص382ـ383). یکی از محققان نیز در این خصوص می‏گوید:
"بدون این‏که ما در برابر تهاجم فرهنگی غرب تسلیم شویم، تا ندانیم که تهاجم از کجا آغاز شده و چه هدفی دارد و سلاحش چیست، چگونه می‏توانیم در برابر آن بایستیم؟ من نگفتم که تهاجم فرهنگی مهم نیست؛ بلکه سخن این بود که چون این تهاجم جز در موارد خاص دانسته نیست، نسخه‏ی علاج قطعی برای آن نمی‏توان نوشت" (داوری اردکانی، 1379، ص87). به همین سبب در موفقیتِ مبارزه با تهاجم فرهنگی، توجه و تمرکز مسؤولان فرهنگی کشور به امر مبارزه با تهاجم فرهنگی و اختصاص بودجه‏ی کافی و ایجاد جایگاه مناسب برای آن در برنامه ریزی کلان کشور و ارتباطات بین‏المللی، امری ضروری به نظر می‏رسد.

ب) شناخت دقیق و کامل فرهنگ اسلامی و ملی
گام دوم در مبارزه با تهاجم فرهنگی شناخت فرهنگ غنی اسلامی و عناصر فرهنگی آن است؛ علاوه بر این باید عناصر مقبول فرهنگ ملی و آداب و رسوم اجتماعی، ذخایر فرهنگی با ارزش تلقی شده و زنده نگه داشته شوند (فیاض، 1372، ص344ـ346). در این خصوص آگاهی بخشیدن به نوجوانان و جوانان از طریق مأنوس کردن آنان با مفاخر و مواریث فرهنگی از اهمیت خاصی دارد.
به عقیده‏ی بسیاری از صاحب‏نظران، اعتلای فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و ایجاد حس غرور و افتخار در جوانان و نوجوانان، این وارثان واقعی ارزش‏های گران‏بهای فرهنگ خودی، گامی اساسی است که باید برای مبارزه‏ی بی‏امان با تهاجم فرهنگی غرب برداشته شود. یک جوان مسلمان ایرانی باید بداند که وارث چه نوع فرهنگی است. می‏توان با تقویت نیروی ایمان و با تأکید بر فرهنگ و سنت‏های خودی و بزرگ جلوه‏دادن نقاط قوت آنها، تمام آحاد جامعه، به ویژه نوجوانان و جوانان کشور را در برابر چنین تهاجمی مقاوم کرد؛ هم‏چنین از این طریق می‏توان احساس حقارت را در این گروه از بین برد و روحیه‏ی سازندگی و امید را در آنان تقویت کرد.

ج) اصلاحات علمی و اقتصادی
برنامه‏ریزی در جهت پیشرفت همه‏جانبه‏ی کشور و تبدیل آن به یکی از کشورهای بزرگ علمی و صنعتی و مستقل از جهت تأمین کالاهای اساسی مورد نیاز و فراهم آوردن زمینه‏های رفع نیازهای اقتصادی جامعه، به ویژه نیازهای جسمی و روحی نسل جوان از قبیل تحصیلات کافی، شغل مناسب، امکانات تشکیل خانواده، امکانات گذراندن مناسب اوقات فراغت مانند امکانات ورزشی و ... بیش‏ترین نقش را در تثبیت فرهنگ ملی و مصونیت در برابر فرهنگ مهاجم دارد.

د) تدوین سیاست فرهنگی و تربیتی جامع از طریق
1. تقویت کمی و کیفی تولیدات فرهنگی توسط رسانه‏های جمعی داخلی؛ تأثیر رسانه‏ای خودی در مبارزه با تهاجم فرهنگی امری قطعی و انکارناپذیر است. لیکن مادام که ما به کاربرد رسانه‏ها، تکنولوژی اطلاع‏رسانی، هنر و فن پیام‏رسانی و خلاصه با شیوه‏های امروزین اطلاعات و تبلیغات آشنا نباشیم، نمی‏توانیم با مخاطبان خود ارتباطی منطقی و نتیجه‏بخش برقرار کنیم؛ بنابر این آشنایی با پیشرفته‏ترین روش‏های تبلیغ از قبیل روان‏شناسی تبلیغ و شناسایی افکار عمومی در مباحث روان‏شناسی اجتماعی و آخرین مباحث طرح شده در جامعه‏شناسی ارتباطات باید مدنظر قرار گیرد. از سوی دیگر، رسانه‏های ما نباید تنها به پاسخگویی و رفع ابهام در قبال تهاجم فرهنگی دشمن اکتفا کنند، بلکه باید با نگاهی جهانی تلاش کنند که به نوعی، تهاجم و تولید در تبلیغ را وجهه‏ی همت خویش قرار دهند.

2. استحکام مبانی تعلیم و تربیت اسلامی نوجوانان و جوانان؛ دین اسلام بیش از هر دین و مکتب دیگری، برای مسأله‏ی تربیت اهمیت قائل شده است. تربیتی که انسان را در مسیر تکامل قرار دهد و به بارگاه الهی برساند، و پایبندی و اعتقاد به ارزش‏های والای انسانی یکی از طرق جلوگیری از تهاجم فرهنگی است. فرد مؤمن و معتقد به ارزش‏های دینی، اگر در جامعه‏ای آکنده از پستی‏ها و شهوات قرار بگیرد، سپری محکم از تقوا و ایمان خواهد داشت. در این خصوص ارائه‏ی الگوهای رفتاری صحیح به مردم، بسیار اهمیت دارد.
3. تقویت ایمان از طریق بالابردن سطح رشد علمی و فکری مردم نسبت به مسائل اعتقادی، تبلیغ، نشر و ترویج مسائلی که در تشدید عواطف و احساسات دینی مردم تأثیر زیادی دارد، مانند نماز جماعت، جلسات قران، هیأت‏های مذهبی، عضویت در مراکز خیریه و عام‏المنفعه، دور نگه‏داشتن مردم از ارزش‏های ضد اسلامی و غیرخدایی با ترویج ارزش‏های دینی در یک سطح گسترده و فراگیر و ... . به بیان یکی از متفکران اسلامی، حفظ باورها و ارزش‏های اسلامی با احیای جلسات مذهبی یکی از راه‏های مقابله با هجوم فرهنگی است (مصباح یزدی، ص 127).

4. ارتقای کیفی فعالیت‏های هنری و ایجاد مراکز هدایت‏کننده‏ی ابزارهای صوتی و تصویری.
5. گسترش فعالیت‏های برون‏مرزی نهادهای فرهنگی.
6. ایجاد هماهنگی بین دستگاه‏های اجرایی فرهنگی و عدم دخالت افراد غیر متخصص و غیرمسؤول در امور فرهنگی و هنری.

7. گسترش ارتباطات فرهنگی با کشورهای دارای منافع مشترک.

8. حفظ جریان‏های فرهنگی اصیل و حمایت از مدافعان واقعی نظام.

9. مشارکت دادن نوجوانان و جوانان در فعالیت‏های فرهنگی از قبیل: تشکیل سمینارهای مسائل فرهنگی و مسابقات علمی و فرهنگی با حضور و مشارکت آنان، تقویت روحیه‏ی کتاب‏خوانی و انتشار بیش‏تر کتاب‏های مذهبی جذاب.

10. تقویت پایه‏های تربیتی و اخلاقی افراد در خانواده و مدرسه و ایجاد ارتباط عاطفی بین والدین و کودکان.

11. بازنگری در منابع درسی دانشگاهی به ویژه کتاب‏هایی که به ناچار از زبان‏های بیگانه ترجمه می‏شوند.
12. از بین بردن روحیه‏ی مصرف‏گرایی به ویژه در مواردی که سبب وابستگی کشور می‏شود (صلاحی، 1376 و فیاض 1372).
13. ایجاد محیط گرم خانوادگی و برخورد دوستانه با جوانان.

14. آگاه کردن مردم از اهداف فرهنگ‏سازان غربی (مصباح یزدی، 1376، ص129 و 143).
برگرفته از سایت www.ammariyon.ir


Face Book استفاده کنیم یا چشم خود را بر روی آن ببندیم؟

Facebook یک شبکه اجتماعی است که امروزه طرفداران زیادی دارد ولی یک سری حقایق راجع به این شبکه وجود دارد که شاید استفاده ی افراطی از آن مشکلاتی را برای ما ایجاد کند و همچنین مشکلاتی را برای زندگی ما و وجهه سیاسی افراد.برای مثال در فتنه ی 88 فیس بوک یک نقش موثر داشت بطوری که محل تجمعات به طور سازمان یافته در فیس بوک پخش میشد و از شهر های مختلف در تهران جمع میشدند و یک آشوب سازمان دهی شده را تشکیل میدادند.

امروز اولین کرسی آزاد اندیشی میان سمپادی ها برگزار شد و بحث اصلی جبهه موافق مشکل فیلتر شدن فیس بوک و اینکه اگر یک نفر را از یک چیزی منع کنند بیشتر ترغیب میشود تا آن کار را انجام دهند و صحبت اصلی ما جبهه مخالف این بود که مثلا خوردن شراب منع شده و اگر شما به سوی آن ترغیب میشوی و از آن استفاده کردی به کسی جز خودت آسیب نرساندی.دیگر چیز این بود که تا وقتی که فیس بوک فیلتر نبود مشکلی نبود ولی از وقتی که فیلتر شد مردم از فیلتر شکن استفاده کردند و دیگر دسترسی آن ها به سایت های porn بیشتر میشود ولی بحث ما این است که اگر همین امروز هم فیلترینگ فیس بوک رو بردارند از هزار تا سایت porn هم بد تر میشه چرا؟ چون همه ی pornstarها توی این شبکه پیج دارند و کامپیوتر خیلی از ما ها از سایت های porn بدتره.

دیگر بحث موافقان این بود که آیت الله خامنه ای در این شبکه پیج دارند پس ایشان یک چیزی میدانستند که در این شبکه عضو شده اند و ما مخالفان روشن کردیم که سایت آیت الله خامنه ای برای جهانی شدن از این شبکه ها استفاده میکند و تنها از twitter.

دیگر بحث موافقان این بود که اگر ما فیلترینگ فیس بوک را برداریم کم کم عادی میشود و ما نیز بیان کردیم که اگر کم کم فیس بوک عادی شود کم کم روابط دختر و پسر عادی میشود و کم کم ... هم عادی میشود.

در ضمن خود من هم در فیسبوک پیج دارم

با تشکر عماد رضاییان



به مناسبت ماه صفر
یادداشت ثابت - یکشنبه 92/9/4 | عماد رضاییان

به نام خدا

خلاصه ای از زندگی سیاسی-مبارزاتی امام رضا(ع)

به مناسبت ماه صفر

پس از مسموم وشهید شدن موسی بن جعفر(ع) در سلطنت عباسی اختلافی کامل حکم فرما بود. به گونه ای که یکی از یاران امام رضا(ع) میگوید:از شمشیر هارون خون میچکید.
بزرگترین هنر امام معصوم ما در آن زمان این بود که تونست درخت تشیع را از گزند توفان هارون سلامت نگاه دارد. واز پراکندگی و دلسردی یاران پدر مانع شود.
یکی از اولین تدابیر مأمون پس از به دست آوردن بی رقیب خلافت، حل مشکل علویان و مبارزات تشیع بود. او تجربیات گذشتگان را پیش چشم داشت. او میدانست که خلفای قبل از او با به بند کشیدن و مسموم کردن امام هفتم نتوانستند از شورش ها و مبارزات سیاسی،نظامی،تبلیغاتی،فکری شیعیان مانع شوند.
شاید مأمون درست حدث میزد چون گمان است فاصله ی 15 ساله ی شهادت امام کاظم(ع) تا آن روز تشیع از آمادگی بیشتری برای تشکیل حکومت برخوردار بود.
مأمون این خطر را حدث زد و در صدد بر مقابله با امام بر آمد، و ماجرای دعوت امام رضا(ع) به خراسان و ولیعهدی ایشان را پیش کیشد.
در حادثه ی ولیعهدی امام هشتم در معرض یک نبرد پنهانیِ سیاسی که پیروزی یا ناکامی آن میتوانست سرنوشت تشیع را عوض کند قرار گرفت.در این نبرد، رقیب که ابتکار عمل داشت و با تمام امکانات به میدان آمده بود، مأمون بود.
او اگر در این نبرد پیروز میشد میتوانست به چیزی که خلفای اموی و عباسی که از سال 40 هجری یعنی از شهادت علی ابن ابی طالب هیچ یک از خلفا دست نیافته بودند، دست یابد. اما امام هشتم با تدبیری الهی بر مأمون پیروز شد و نه تنها تشیع ضعیف نشد بلکه آن دوران یکی از سال های پر برکت تشیع بود و همه به برکت شیوه حکیمانه و تدبیر الهی امام هشتم بود.
تدبیر امام و تدبیر مأمون
اولین هدف مأمون:تبدیل صحنه مبارزاتی حاد شیعیان به عرصه فعالیت سیاسی آرام و بی خطر؛
شیعیان در پوشش تقیه مبارزاتی خستگی ناپذیری در بر هم زدن خلافت داشتند،یکی مظلومیت و دیگر قداست.شیعیان با اتکا به این دو عامل نفوذ،اندیشه های شیعی را به زوایای دل و ذهن مخاطبان خود میرساندند.
مأمون میخواست آن اختفا و استتار را از شیعیان بگیرد و امام رضا(ع) را از میدان انقلابی به سیاست بکشاند.و بدین وسیله کارایی تشیع را به صفر برساند.این تدبیر میتوانست تفکر شیعی را در راستای دیگر تفکر ها قرار دهدو تشیع را از حد یک تفکر مخالف حکومت ستمگر که برای مردم خوشایند و برای حکومت ناخوشایند، خارج سازد.
دومین هدف مأمون: خطا خواندن ادعای تشیع مبنی برمشروعیت حکومت های اموی و عباسی؛
او میخواست ثابت کند که غاصبانه بودن حکومت های اموی و عباسی در نظر شیعه حرفی ناشی از ضعف و عقده ی حقارت بوده است. علاوه بر این اعتقاد شیعیان بر این که ائمه بر دنیا بی اعتنا هستند با این کار نقض میشد و وانمود میشد تا وقتی که به شرایط دسترسی نداشته اند،نسبت به آن ها زهد می ورزیدند.
هدف سوم مأمون:کنترل امام رضا(ع)؛
مأمون با این کار امام رضا(ع) و همه ی سران و گردنکشان و سلحشوران علوی را در سیطره خود در می آورد.و این موفقیتی بود که هیچ یک از خلفای قبل از مأمون به آن دست نیافته بودند.
هدف چهارم مأمون:ایجاد فاصله میان مأمون و امام رضا(ع)؛
او امام رضا(ع) را که مرجع سوال ها وشکوه بود در محاصره مأموران خود قرار میداد و رفته رفته رنگ مردمی بودن را از امام میزدود و میان او و مردم و سپس میان او و عواطف و محبت های مردم فاصله می انداخت.
هدف پنجم مأمون:کسب چهره ای معنوی برای خود؛
طبیعی بود که در دنیای آن روز همه او را برای اینکه فرزندی از پیغمبر را به ولیعهدی خود برگزیده و برادران و فرزندان خود را از این امتیاز محروم ساخته،ستایش کنند. و همچنین است که نزدیکی دین داران به دنیا طلبان از آبروی دین داران میکاهد و به آبروی دنیا طلبان می افزاید.
هدف ششم مأمون:تبدیل کردن امام رضا(ع) به توجیه گرِ زشتی های دستگاه خلافت؛
بدیهی است شخصی در حد علمی و تقوایی امام رضا(ع) با آن حرمتی که نزد چشم همگان داشت، نقش توجیه گر حوادث را بر عهده میگرفت،هیچ نغمه ی مخالفی نمیتوانست خدشه ای بر وجهه آن دستگاه وارد سازد.این همان حصار بلندی بود که میتوانست زشتی های دستگاه خلافت را از چشم ها پوشیده بدارد.
مأمون به غیر از این اهداف،اهداف دیگری نیز داشت و چنان که پیداست، این تدبیر چنان پیچیده بود که کسی جز مأمون نمیتوانست آن را هدایت کند. به طوری که وزیر وی از سیاست های او بی خبر بود.
با حرکت پخته امام رضا(ع)،حرکت مأمون به سیاستی علیه خودش تبدیل شد. او با آن همه برنامه ریزی هایی که کرده بود وقتی در مواجهه با سیاست های امام رضا(ع) قرار گرفت،همه تدابیر گذشته را کنار گذاشت و راه گذشتگان(قتل) را پیش گرفت.
سیاست های امام علی بن موسی الرضا
1-امام(ع) نارضایتی خود را از صفر به خراسان به طور گسترده اعلام کرد. امام رضا(ع) به هر گونه ثابت کرد که این سفر،سفر مرگ اوست. به طوری که کسی که باید به مأمون خوشبین و به امام رضا(ع) برای پذیرفتن دعوت بد بین میشد به امام رضا(ع) خوشبین و به مأمون بد بین شد.
2-استنکاف شدید امام رضا(ع) در پذیرفتن ولایتعهدی.امام تا زمانی که مأمون او را تهدید به قتل نکرد،ولایتعهدی را نپذیرفتند.این مطلب همه جا پیچید به صوری که وزیر مأمون میگوید:من هرگز خلافت را چنین خوار ندیدم،امیرالمومنین(مأمون) آن را به علی ابن موسی الرضا تقدیم میکند وعلی ابن موسی الرضا دست رد به سینه ی او میزند.
3-امام رضا (ع) ولایتعهدی را مشروط به عدم دخالت در هیچ یک از شئون حکومت میپذیرد.امام رضا(ع) در حالی که نام ولیعهد را داشت و قهراً از امکانات خلافت نیز برخوردار بود ولی چهره ای به خود میگرفت که انگار با دستگاه خلافت مخالف و به آن معترض است.
مأمون چند بار سعی کرد که بر خلاف عهد بالا امام را به مشاغل خلافتی بکشاند و سیاست مبارزه منفیِ امام را نقض کند،اما هر دفعه امام نقشه هوشیارانه ی او را خنثی کرد.
4-بهره مندی اصلی امام از مسئله ولایتعهدی،اعلام آشکار داعی? امامت بود. تریبون عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و امام در آن سخنانی را که در طول 150 سال جز در خفا و با تقیه و به افراد بسیار خاص گفته نشده بود،با صدای بلند فریاد زد.
5-بر خلاف هدف مأمون امام در هر فرصتی با مردم ارتباط بر قرار میکرد.با این که مأمون مسیر امام را با زیرکی انتخاب کرد که شهر های معروف شیعه در مسیر امام قرار نگیرند،ولی امام رضا(ع) در همان مسیر تلاش خود را برای ایجاد رابطه جدیدی میان خود و مردم انجام داد.
6-دلگرمی سرجنابان تشیع و بهبود اوضاع مخالفان حکومت.شورشگرانی که بیشتر عمر خود را در کوه های صعب العبور و آبادی های دور دست میگذراندند،با حمایت امام مورد تجلیل کارگزاران حکومت قرار گرفتند.
مأمون امام را از امکانات بی حد و مرز برخوردار کرده بود اما همه میدانند او در کار های دولتی دخالت نمیکند.
مأمون نه تنها با حضور او نتوانسته معارضان شیعی خود را به خود خوشبین و دست و زبان تند آنان را از خلافت خود منصرف سازد،بلکه امام مایه دلگرمی آنان شده است.
کوتاه سخن آنکه مأمون در این قمار بزرگ،نه تنها چیزی به دست نیاورد،بلکه بسیاری از چیز ها را از دست داده و در انتظار است که بقیه را نیز از دست بدهد.اینجا بود که مأمون احساس شکست کرد و در صدد بر آمد تا اشتباه خود را جبران کند.
پس مأمون نیز مانند خلفای پیشین خود به آن شیوه ی قدیمی یعنی قتل دست زد تا اشتباه خود را جبران کند.

با معرفت ها منبع را ذکر میکنند!!!!!!!

عماد رضاییان

بر گرفته از کتاب انسان دویست و پنجاه ساله!!!



رهبر
یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/8/9 | عماد رضاییان

beautiful



مقابله با تهاجم فرهنگی
یادداشت ثابت - جمعه 92/6/9 | عماد رضاییان

یکی از راه هایی که اکنون دشمن اکنون از آن برای تهاجم فرهنگی استفاده میکند

ساخت فیلم هایی با محتویاتی غیر اسلامی و حتی غیر اسلامی است و ما نیز برای

مقابله با آن باید سواد یا دانش رسانه ای داشته باشیم

من برای بالا بردن سواد رسانه ای چند کتاب وسایت را معرفی میکنم:

1.کتاب تبار انحراف نویسنده مهدی طائب

2.کتاب اسطوره های صهیونیستی سینما نویسنده حسین فرج نژاد

3.وبلاگ http://naghdefilm.parsiblog.com

4.وبلاگ http://zionism.blogfa.com

5.وبلاگ http://cinemazion.blogfa.com

این وبلاگ در مورد تهاجم فرهنگی نیست ولی وبلاگ قوی است

6. وبلاگ http://vjahad.blogfa.com



سایتتهاجم فرهنگیمعرفی کتاب


مطالب قدیمی تر »